وقتی در ایام ماه مبارک رمضان به پست های امداد جاده ای میرفتیم با توجه به این که از حد ترخص خارج
می شدیم و با توجه به استفتائات مراجع؛ به صورت کلی روزه نداشتیم اما احتیاطاً نباید
تا اذان ظهر چیزی می خوردیم چون اگر به ماموریت می رفتیم و هنگام اذان ظهر وارد محدوده
شهر می شدیم روزه ما صحیح بود ...
با این پیش مقدمه خواستم خاطره ای را از یکی از پست های امداد جاده ای ماه
رمضان تعریف کنم:
- پاشو سحری بخور آقا سینا
- بی خیال عزیز؛ بزار بخوابیم. تا
نهار طاقت میاریم، نگران نباش ...
ساعت دوازده ظهر گزارش یک فقره تصادف داده شد. سریع به محل حادثه اعزام شدیم
و مصدومین تصادف را به بیمارستان شیراز انتقال دادیم.
نزدیک بیمارستان که رسیدم یک آن صدای اذان به گوشم خورد؛ یک لحظه با خودم
گفتم ای داد بیداد ، سحری نخوردیم و حالا هم باید روزه را کامل بگیریم !
هنوز به پایگاه برنگشته بودیم که گزارش یک حادثه دیگر نیز داده شد و مجدد
به ماموریت رفتیم. خلاصه چشمتان روز بد نبیند که نزدیکی های غروب از شدت گرما و گرسنگی
چشمهایم یک و دو را از هم تشخیص نمی داد...
خاطره از سینا بنافی
نتیجه گیری اخلاقی: حتماً توی پست های جاده ای سحری میل بفرمایید!!! .